اشباع

ساخت وبلاگ

کوه ها مه دارن. پنجره نیمه بازه و  ماشینا که رد میشن صدای آب توی کوچه به وجدم میاره. هوای عید پیچیده همه جا. واسه این هوا میشه دیوونه شد. من چرا شمال به دنیا نیومدم؟

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۲۴ساعت 8 AM&nbsp توسط  mahi  

اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 13:24

خواهرک توی اتاقم خوابیده. نور اتاق کم است، مثل همیشه. و عصار در حال خواندن. از بیرون به پنجره ام نگاه کنید پرده توری سبز یا فیروزه ای می بینید با نور قرمز سقفی و ریسه های قرمز بالای تخت. و دختری با پیراهن گلدار بهاری قرمز رنگ که نشسته روی صندلی کنار پنجره با لیوانی توی دستش و لپتاپی توی بغلش. اما نه. هیچ کدام از این ها را نمی بینید. فقط پرده تیره رنگی را می بینید با یک اتاق نیمه روشن. و اگر بیشتر دقت کنید متوجه می شوید سمت راست پنجره به اندازه دو وجب پرده تیره ندارد و توری است تا دختری که نشسته سمت چپ پنجره روی صندلی، بتواند چراغ های دور دست را تماشا کند اما خودش دیده نشود. اگز اینجا تکه ای از ایران نبود و تکه ای از جای دیگر دنیا بود، هیچ کس مجبور نبود شب ها پرده هارا بکشد یا پنجره های مات و شطرنجی داشته باشد. و این می شد قسمتی از رنگی های شهر که آدم ها هم بهش عادت کرده بودند و چیزی به اسم حریص بودن کم رنگ تر بود. گمان می کنم بهشت جایی باشد با پنجره های همیشه باز و توری های رقصان در باد و دخترکانِ لبخند به لبی که با لباس های رنگی پشت پنجره بی هیچ واهمه ای باله می رقصند، به کودکانشان غذا می دهند یا چراغ های دور دست را تماشا می کنند . گمان می کنم بهشتشان کمی زیادی با دینشان تفاوت داشته باشد.+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۱۹ساعت 7 PM&nbsp توسط  mah اشباع...ادامه مطلب
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 53 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 4:27

الان چند روزه؟ چهار روزه لپتاپم به جای shut down روی حالت hibeate قرار می گیره، به خاطر شونصد تا پی دی افی که بازه و نمی دونم تو کدوم جهنم دره ای ذخیره شون کردم.

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۱۹ساعت 10 PM&nbsp توسط  mahi   | 

اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 54 تاريخ : جمعه 20 بهمن 1396 ساعت: 4:27

می نوشم برای خانه ی ویران
برای زندگیِ قهر آلود خود
برای تنهایی در حین باهم بودن
و برای تو می نوشم
برای دروغ لب های خیانتگرت به من
برای سرمای بی جان چشمانت
برای آنکه دنیا زمخت و بی رحم بود
و برای آنکه خدا هم نجاتمان نداد

"آنا آخماتووا"

اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 58 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:20

گفتم تو اصلن منو شناختی؟ غصم می گیره وقتی آدمای اطرافم یا غریبه ها بیشتر از تو میدونن علایقم رو. حیف که چقدر دیر فهمید اون وقت ها چقدر برام مهم بود. حالا که حتا دلم نمیخواد صداش رو هم بشنوم و صریحا هم بهش میگم اما همچنان امید داره به ترمیم حسی که وجود نداره.

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۰۴ساعت 1 AM  توسط   
اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 87 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:20

گاهی وقتا چیزایی که تو وبلاگم می نویسم رو تکرار میکنه. حس وحشت وجودم رو میگیره که نکنه اینجارو بخونه. همیشه حس امنیت ندارم. 

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۰۴ساعت 2 AM  توسط    | 
اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 63 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:20

از وقتی رسیدم خونه کمرم بدجور گرفته. مامان میگه سرما خوردی لابد. همینجوری یک ساعته دراز کشیدم. باید بلند شم پرده رو بکشم تا صبح نور آفتابو ببینم. قرص هام رو بخورم. مسواک بزنم.  و بیام یه کتاب شروع کنم. الان قادر نیستم بشینم پای لپتاپ. به علی پیام میدم در حال حاضر چه کتابی دستته؟ میگه زمان از دست رفته مارسل پروست. میگه وسطاش انقدر جذاب بود و از خوندنش کیف می کردم که دست از خوندن کشیدم تا یکم بیشتر لذت ببرم. میگم من اگه از خوندن کتابی کیف کنم انقدر به خوندن ادامه میدم تا بمیرم. تو ولش میکنی؟! میگه اخه ترسیدم اگه بیشتر بخونم اونی نباشه که باید. و نتونم دیگه ازش لذت ببرم. تئوریای علی جالبه کلن. مختص خودشه. می خندم. بلند شم ببینم چه کتابی رو شروع کنم. یه کتاب خفن دارم. می ترسم شروع کنم نتونم ازش دست بکشم و از کارو زندگیم بمونم. یه شونصد صفحه ای هست فکر کنم. جز از کل. اما باشه برای عید.  + نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۰۴ساعت 11 PM  توسط    |  اشباع...ادامه مطلب
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 48 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:20

اینم از ناهار. قرمه سبزی گرم شده دیروز واسه بابا. و ماکارونی با پنیر پیتزا واسه من و خواهرک.  

انقدر خوشم نمیاد برا خودشون برنامه ای میریزن که تداخل تو کار دیگری ایجاد میکنه. عصر بچه مردم میاد خونمون باهاش ریاضی کار کنم. برنامه ریزی امروزم بهم خورد.

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۰۵ساعت 2 PM  توسط    | 
اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 77 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:20

باز هم غرهای همیشگی شو خواهد زد: اه نخود فرنگی. متنفرم از نخود فرنگی. چرا آخه خواهر جان؟ 

+عزیزم این غذا اساس کارش نخود فرنگیه. نزنم دستور پختش بهم میخوره مزه ش میره. همش چهارتا دونه ریختم بابا. 

و در حالی که با چنگالش میکوبه رو سر نخود فرنگی و لهش میکنه بهم میگه بیا. اینم یکی دیگه. کُشتمش!

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۰۵ساعت 2 PM  توسط    | 
اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 45 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:20

کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود و انسان با نخستین درد. 

من بانخستین نگاه تو آغاز شدم.  

+شاملو

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۱۱/۰۶ساعت 11 AM  توسط   
اشباع...
ما را در سایت اشباع دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fishywords بازدید : 86 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:20